حالت سیاه
01-05-2024
Logo
سیره -فهم سيره‌ی پیامبر - درس (05-57): شخصيت پیامبر صلى الله عليه وسلم
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و سلام و درود بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار. بار خدایا علم ما تنها همان است که تو به ما آموخته‌ای و تو دانا و حکیمی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود دهد و از علمی که به ما آموختی به ما سود برسان و علم ما را بیفزای. حق را به ما حق بنما و پیروی از آن را روزی ما بگردان و باطل را باطل بنما و پرهیز از آن را نصیب ما بفرما و ما را از کسانی قرار بده که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند و ما را به لطف خود در زمره‌ی بندگان نیک خود قرار بده.

ادامه‌ی ويژگی‌های اخلاقی پیامبر صلی الله علیه وسلم:

1- ویژگی ادب که پیامبر بدان آراسته بود:

با درسی تازه از دروس فهم سیره‌ی پیامبر در خدمت شما هستیم. موضوع درس گذشته سخن گفتن درباره‌ی ويژگی‌های ظاهری پیامبر صلی الله علیه وسلم و برخی از ویژگی‌های اخلاقی ایشان بود. اکنون سخن درباره‌ی ویژگی‌های اخلاقی پیامبر صلی الله علیه وسلم ادامه می‌دهیم. زیرا خداوند سبحان اخلاق بزرگوارانه‌ی او را ستوده و می‌فرماید:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴾
﴿ و راستى كه تو را خويى والاست﴾

(قلم: 4)

ایشان صلی الله علیه وسلم بسیار با ادب بودند و می‌فرمود:

" أدبني ربي فأحسن تأديبي "
«پروردگارم مرا به بهترین شیوه تربیت کرده است»

(ابن سمعانی در ادب الاملاء از ابن مسعود )

و وقتی فرمود:

" بني الإسلام على خمس "
«اسلام بر پنج مورد بنا شده است»

(بخاری و مسلم از ابن عمر در صحيح)

از این حدیث روشن شده که اسلام ساختاری اخلاقی است و ارکان این دین ستون‌های آن است. دانشمند بزرگ ابن قیم رحمه الله علیه در تأیید این مفهوم می‌گوید: «ایمان اخلاق است. کسی که اخلاقش از تو بیشتر و برتر است، ایمانش از تو بیشتر و برتر است.» پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

" أدبني ربي فأحسن تأديبي "
«پروردگارم مرا به بهترین شیوه تربیت کرده است»

(ابن سمعانی در ادب الاملاء از ابن مسعود )

وقتی از بانو عائشه رضی الله عنها درباره‌ی اخلاق ایشان پرسیدند، گفت:

" كان خلقه القرآن "
«اخلاق او قرآن بود»

(مسلم از عائشه در صحيح)

2- ويژگی تواضع که در اخلاق والای ایشان نمودار بود:

ایشان بسیار با ادب و فروتن بود. نشانه‌ی ایمان شما به خداوند فروتنی است. نشانه‌ی تعظیم شما برای خداوند فروتنی است. زیرا پروردگار پروردگار و بنده بنده است. جایگاه بنده بندگی و جایگاه خداوند والایی است. هر کاری که می‌کند والا است. کسی که بزرگی و عظمت خداوند را نمی‌بیند سزاوار زیان ابدی توصیف ناپذیری است.

برادران گرامی، فروتنی پیامبر صلی الله علیه وسلم یکی از اسباب سرشت و اخلاق بزرگوارانه‌اش بود. مردی لرزان نزد او رفت و ایشان به او فرمود:

" هون الله عليك، فلست بملك، إنما أنا ابن امرأة من قريش تأكل القديد "
«خدا بر تو آسان بگیرد، من پادشاه نیستم من تنها پسر یک زن قریشی هستم که گوشت خشک شده می‌خورد»

(حاكم از حديث جرير در مستدرک)

وقتی با یاران خود سفر می‌نمود یکی گفت: من گوسفند را سر می‌برم. دومی گفت: من او را پوست می‌کنم. سوم گفت: من می‌پزم. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: من هم هیزم جمع می‌کنم. به او گفته می‌شود: ای رسول خدا ما این کار را انجام می‌دهیم. می‌فرمود:

" قد علمت أنكم تكفوني، ولكن أكره أن أتميز عليكم، فإن الله يكره من عبده أن يراه متميزا على أصحابه "
«می‌دانم شما به جای من این کار را می‌کنید اما من از این که خودم را از شما برتر بدانم خوشم نمی‌آید. خداوند نمی‌پسندد که بنده‌اش بر دوستان خود برتری جوید.»

( روایت منقول )

3- ابتدا او به مردم سلام می‌نمود:

صلی الله علیه وسلم می‌فرمود:

" أفشوا السلام بينكم "
«سلام را میان خود رواج دهید»

(احمد در مسند خودش از زبير بن عوام )

درود و سلام ویژگی مؤمنان است. سلام دادن سنت مؤکده است اما پاسخ سلام فرض است. وقتی به کسی که با او مواجه می‌شوید می‌گویید: السلام علیکم. شما ارتباط میان خود و او را ارتباط سالمی قرار داده‌اید. در سلام کردن به مردم پیش قدم می‌شد. کاملا به گوینده توجه می‌نمود. او با گوش و جان به سخنان گوش می‌داد. شاید حتی آن را کامل می‌دانست. کسانی هستند که هنر سخن گفتن را می‌آموزند اما پیامبر صلی الله علیه وسلم هنر سخنرانی و گوش دادن را به ما آموخته است و تنها دسته‌ی اندکی فن گوش دادن را می‌دانند ولی هنر سخنرانی را بسیاری می‌دانند. ایشان به مخاطب خود توجه کامل می‌فرمود. این کار اکرام گوینده بود. این والاترین نوع ادب است. این که گوش شنوا باشی، گاهی انسان حتی به نزدیک‌ترین شخص به خود نیز گوش نمی‌دهد.
اما اگر با یکی از یارانش دست می‌داد صبر می‌کرد تا آن صحابی دست خود را از دست ایشان بر می‌گرفت. با گرمی، محبت، روی باز با مردم سلام کنید. احوالشان را بپرسید. از فرزندانشان و سلامتی و زندگی و کارهایشان بپرسید. این والاترین نوع ادب و محبت است. 

4- به همسر خود گوش می‌داد و با هم حرف می‌زدند:

ایشان صلی الله علیه وسلم به همسر خود گوش فرا می‌دادند. گاهی پس از گذشت مدتی از ازدواج میان زن و شوهر همه چیز بینشان عادی شده و شوهر کمتر به همسرش گوش فرا می‌دهد. ایشان به همسرش بسیار گوش می‌داد و همسرشان داستان‌های فراوانی برایشان تعریف می‌کرد. باری درباره‌ی ابی زرع سخنان بسیاری به ایشان گفت. از محبت وی به‌ ام زرع و وفاداری‌اش به او سخن گفت. اما بسیار متأسف شد وقتی گفت: اما او وی را طلاق داد. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: من برای تو مانند ابی زرع هستم اما من تو را طلاق نمی‌دهم. 

5- تعامل ایشان با مردم:

ایشان بسیار شادمان و خندان بود و یاران خود را با روی باز دیدار می‌نمود و فرموده است:

" تبسُّمُكَ في وجهِ أخيكَ لكَ صدَقةٌ "
«لبخند تو به روی برادرت صدقه است»

(ترمذی از ابوذر در سنن)

اما او دانش والایی داشت و به همه چیز دقت می‌کرد.
ایشان صلی الله علیه وسلم از مردم حذر می‌داشت و بدون آن که به روی کسی اخم نماید، مراقب آنان بود. وقتی می‌خواست صدقه بدهد، آن را با دست خود در دستان بینوا می‌گذاشت. این نیز نوعی ادب است. نه این که مبلغی را به سوی او بیندازید. نه این که پرداخت صدقه را به جای خودش به کسی دیگر موکول کند. در وقت نشستن، به ترتیب کنار آخرین نفر می‌نشست. مردمان زیادی وقتی به مراسمی دعوت می‌شوند اگر در ردیف اول جایی برایشان نباشد، خشمگین می‌شوند. ایشان هرگز حتی میان یاران خود پایش را دراز نکرد. این ادب والایی است. حالت‌ها و حرکات و نگاه‌ها نیز دارای ادب است.

6- از سخنان ایشان:

ایشان صلی الله علیه وسلم می‌فرمود:

" برئ من الكبر من حمل حاجته بيده، وبرئ من النفاق من أكثر من ذكر الله، وبرئ من الشح من أدى زكاة ماله "
«کسی که خودش نیاز خود را برآورده کند از تکبر به دور است. کسی که بسیار یاد خداوند را بگوید از نفاق به دور است. و کسی که زکات مال خود را بدهد از خساست به دور است»

(روایت منقول)

کسی که زکات مال خود را می‌دهد امکان ندارد خسیس دانسته شود. وقتی نیاز خود را خودتان برآورده کردید به صرف نظر از مقامی که دارید؛ از تکبر به دورید و به ما آموخت که نباید از مردم چیزی بخواهیم.
صحابی بزرگوار از شتر خود پیاده شد تا افسار شترش را بگیرد. ایشان از یاران خود درخواست نمی‌کرد که افسار را به ایشان بدهند. از هیچ کاری برای برآوردن نیاز خود یا نیاز همسایه یا دوستی اکراه نداشت. در خدمت یاران خود بود. زمانی که جنگ بدر بر پا شده بود یاران سیصد تن یا بیشتر بودند. مرکب‌ها اندک بود. ایشان فرمود:

" وَأَنَا وَعَلِيٌّ وَأَبُو لُبَابَةَ عَلَى رَاحِلَةٍ، فَكَانَ أَبُو لُبَابَةَ وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ زَمِيلَيْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم ، فَكَانَتْ نَوْبَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم ـ دورُه في السَّيْرِ ـ فقالا له: نَحْنُ نَمْشِي عَنْكَ ـ ليظلَّ راكباً ـ فقال: مَا أَنْتُمَا بِأَقْوَى مِنِّي عَلَى السَّيْرِ، وَلاَ أَنَا بِأَغْنَى مِنْكُمَا عَنِ الأَجْرِ "
«و من و علی و ابولبابه بر یک مرکب سوار می‌شویم. ابولبابه و علی همراهان پیامبر بودند. نوبت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که پیاده برود. آن دو گفتند: ما به جای تو پیاده می‌رویم- تا ایشان سوار بماند- فرمود: شما از من در پیاده روی قوی‌تر نیستید و من نیز برای دریافت پاداش از شما بی نیازتر نیستم.»

(نسائی در سنن كبرى )

7- به بازار می‌رفت و کالای خود را خودش حمل می‌کرد:

به بازار می‌رفت و کالایش را خودش بر می‌داشت و می‌فرمود: من خودم به برداشتن آن سزاوارترم. خداوند در توصیف پیامبران می‌فرماید:

﴿إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ﴾
﴿آنان غذا می‌خورند و در بازارها راه می‌روند﴾

(فرقان: 20 )

در این آیه یک نکته‌ی دقیق وجود دارد. این انسانی که غذا می‌خورد خدا نیست. کسی که در بقا و ادامه‌ی زندگی به غذا نیازمند است امکان ندارد خدا باشد. بلکه انسان دو بار نیازمند است. نیاز به خوردن و نیاز به کسب بهای خوراک خود. خداوند می‌فرماید:

 

﴿ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ﴾
﴿ غذا می‌خورند و در بازارها راه می‌روند﴾

(فرقان: 20 )

8- دعوت کسی که او را دعوت می‌نمود، می‌پذیرفت:

پیامبر صلی الله علیه وسلم دعوت آزاد و برده و بینوا را می‌پذیرفت. می‌فرمود:

" من دعي ولم يلبي فقد عصا أبا القاسم "
«کسی که دعوت شود و پاسخ ندهد از ابوالقاسم نافرمانی کرده است.»

(احمد در مسند خود)

و می‌فرمود:

" لو دعيت إلى كراع لأجبت، ولو أهدي إلي ذراع لقبلت "
« اگر مرا براي پاچه -‌گاو وگوسفند -‌دعوت ‌كنند اجابت می كنم و اگر دست حيوانی را به من هديه ‌كنند می‌پذيرم‌ »

(بخاری از حديث ابی هريره در صحيح)

باری دعوت شد و برایش سرکه آوردند ایشان فرمود:

" نعم الإدام الخل "
«چه خورشت خوبی است سرکه»

(مسلم از عائشه در صحيح)

وقتی به غذا یا مراسم یا عروسی دعوت می‌شوید باید بدانید که پاسخ دادن به این دعوت نوعی عبادت است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم دعوت هر دعوت کننده‌ای را می‌پذیرفت. اما مردم گاهی دعوت قدرتمندان و ثروتمندان را می‌پذیرند ولی دعوت بینوایان را نمی‌پذیرند و این ایراد بزرگی بر انسان است.

9- عذر را می‌پذیرفت:

ایشان علیه الصلاة والسلام عذرخواهی کسی که عذرخواهی می‌نمود را می‌پذیرفت. بزرگان از لغزش‌ها می‌گذشتند و عذرها را قبول می‌کردند.

کسی خیانت بزرگی کرد به او گفتند: ای هیزم شکن. او به قریش گفته بود که محمد به جنگ آنان خواهد رفت. چه چیزی باعث شد این کار را بکنی؟ گفت: ای رسول خدا به خدا من کفر نورزیدم و مرتد نشدم ولی به خاطر فشار قریش خواستم با این خبر خود و خانواده و مالم را در امان نگه دارم و من مطمئنم که خداوند شما را یاری می‌کند. ای رسول خدا از من درگذر. ایشان فرمود: من حرف او را باور می‌کنم شما هم باور کنید. درباره اش فقط به نیکی سخن بگویید. انسان فرومایه راضی نمی‌شود و راضی نمی‌کند. اما انسان مؤمن خشنود می‌کند و خشنود می‌شود. می‌فرمود:

" من أتاه أخوه متنصلا فليقبل ذلك منه محقا أو مبطلا "
«کسی که برادرش به عذر نزد او می‌آید باید عذرش را بپذیرد چه برحق باشد یا که بر باطل.»

(حاكم در المستدرک از ابوهريره )

عذر عذرخواه را می‌پذیرفت، کفش‌هایش را خودش پینه می‌کرد، کارهایش را خودش انجام می‌داد و شترش را می‌بست و خانه‌اش را جارو می‌نمود. برای خانواده‌اش کار می‌کرد. یعنی در خدمت خانواده‌اش بود. مردم زیادی از انجام کارهای خانه خودداری می‌کنند. اما پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما می‌آموزد که اگر برخی از کارهای خانه را انجام دهید ارتباط شما و همسرتان قوی می‌گردد.

10- با خدمتکارش غذا می‌خورد و مهمان را اکرام می‌نمود:

ایشان صلی الله علیه وآله وسلم با خدمتکار غذا می‌خورد و نیاز نیازمندان و بینوایان را برآورده می‌نمود. یکی از پادشاهان غسانیان به نام عدی بن حاتم نزد او آمد. او را پادشاه یا پیامبری می‌پنداشت. او سرگردان بود. وقتی با او دیدار نمود نام او را پرسید و برای اکرام وی او را به خانه خواند. در راه زنی پیرزنی جلوی پیامبر را گرفت. با ایشان بسیار سخن گفت و نیاز خود را به ایشان بازگو کرد. پادشاه با خودش گفت: به خدا پادشاه چنین کاری نمی‌کند. او پیامبری است. وقتی وارد خانه ایشان شد پیامبر بالشی به او داد که از پوست پر شده با لیف ساخته شده بود. فرمود: بر روی آن بنشین. گفتم: شما بفرمایید. فرمود: نه شما بفرمایید. من روی آن نشستم. پیامبر صلی الله علیه وسلم بر روی زمین نشست. آیا این فروتنی و اکرام مهمان را می‌بینید.
باری گروهی نزد عبدالملک بن مروان رفتند و پسری جلودار آنان بود. او بسیار خشمگین شد و به دربان خود گفت: کسی دیگر نبود که یک پسر بچه بر ما وارد شد. کودک خندید و گفت: ای امیر ورود من به دربار تو از منزلت تو کم نکرد اما بر منزلت من افزود. 

11- همیشه در اندیشه بود، همواره اندوهگین بود و مشغله‌ی امتش را به دوش می‌کشید:

ایشان صلی الله علیه وسلم آهسته راه می‌رفت. چشم خود را فروهشته می‌داشت. همیشه اندوهگین بود زیرا اندوه انسانیت را بر دوش می‌کشید. اطر ما اندوه و مشغله‌ی خانواده را به دوش داریم لإ اين خوب است اما وقتی اندوه مسلمانان را به دوش کشید این کار بسیار بزرگی است. می‌فرمود:

" لو تعلمون ما أعلم لبكيتم كثيرا، ولضحكتم قليلا "
«اگر آنچه من می‌دانم می‌دانستید بسیار گریه می‌کردید و اندک می‌خندیدید.»

(طبرانی در الكبير، حاكم در المستدرک و بيهقي در شعب الإيمان از ابودرداء)

آهسته راه می‌رفت. این جا یک نکته نهفته است. یعنی دنیا او را از هدف بزرگش باز نمی‌داشت و مشکلات دنیا او را از شناخت پروردگار و کسب خشنودی‌اش باز نمی‌داشت. مردم زیادی وقتی با اندک مشکلی رو به رو می‌شوند از آخرت ناامید می‌گردند. اندک مشکل ناراحت کننده‌ای آنان را از حق جویی باز می‌دارد. خداوند بندگان خود را چنین توصیف کرده است:

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً ﴾
﴿ و بندگان خداى رحمان كسانى‏‌اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند﴾

(فرقان: 63 )

یعنی در آخرت خود می‌اندیشند. هدفشان روشن و بزرگ است. اجازه نمی‌دهند مشکلات دنیا آنان را از آخرت و از تحقق اهداف باز ‌دارد. آنان همیشه اندوهناک و در تفکر‌اند. این اندیشه بزرگ‌ترین لطف خداوند به ما است. این طرز فکر برای شناخت خداوند است. برای این که راه کسب رضایت او را پیدا کنید. اما بیشتر مردم آن را برای چیزی به کار می‌برند که برایش آفریده نشده است.

12- انس می‌گرفت و با او انس گرفته می‌شد:

او خوش برخورد و مهربان بود. انس می‌گرفت و با او انس گرفته می‌شد. کسی که تازه او را می‌دید او را بزرگ و محترم می‌شمرد و کسی که با او برخورد داشت به او دلبسته می‌شد. خوش برخورد و نیکو صفت بود. نمک نشناس نبود. اندکی پیش از وفات خود بر منبر رفت و فرمود:

" من كنت جلدت له ظهراً فهذا ظهري فليستقد منه، ألا ومن كنت قد شتمت له عرضاً فهذا عرضي فليستقد منه، ومن كنت أخذت له مالاً فهذا مالي فليستقد منه، لا يقولن رجل: إني أخشى الشحناء من قبل رسول الله صلى الله عليه وسلم، ألا وإن الشحناء ليست من طبيعتي ولا من شأني "
« هر كه تازيانه‌ای بر پشتش زده‌ام، اينک این پشت من ( در اختیار او)؛ پس قصاص نماید، و هر کسی كه مالی از او ( به ناحق) برگرفته‌ام، اینک این مال من ( در اختیار او) ؛ پس از آن برگیرد، و هر که را من به او دشنام داده‌ام و بی‌احترامی نموده‌ام ( یا آبروی او را برده ام)؛ پس این آبروی من ( در اختیار او)؛ پس قصاص نماید. کسی هرگز نگوید من از كينه و دشمنی می‌ترسم زنهار که دشمنی در سرشت و در شأن من نيست »

( روایت منقول)

کسی را خوار نمی‌کرد. با یارانش مهربان بود. عکرمه بن ابی جهل مسلمان شده بود. فرمود: مبادا پدرش را دشنام دهید. دشنام به مرده، زنده را می‌آزارد و به میت نمی‌رسد.

( روایت منقول)

13- بنگرید به احترام او نسبت به نعمت‌ها:

ایشان صلی الله علیه وسلم نعمت را هر چند اندک بود بزرگ می‌شمرد. وقتی لیوان آبی می‌نوشید قدر این نعمت را کسی می‌داند که به نارسایی کلیوی دچار شده است. اگر آرام می‌خوابید این نعمتی است که فقط انسان بی خواب قدرش می‌داند. به خانه‌ای که سرپناه شماست؛ می‌روید. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

" الحمد لله الذي آواني، وكم من لا مأوى له "
«سپاس خداوندی که مرا پناه داد و چه بسیاراند کسانی که سرپناهی ندارند»

(ترمذی در سنن خود)

و چون از خواب بیدار می‌شد می‌فرمود:

" الحمد لله الذي رد إلي روحي، وعافاني في بدني وأذن لي بذكره "
«سپاس خداوندی که روح مرا به من بازگرداند و بدنم را سالم نگه داشت و به من فرصت داد او را یاد نمایم»

(ترمذی در سنن خود)

ما غرق در نعمت‌های بی شماری هستیم و با این وجود گلایه می‌کنیم.
شخصی از لباس وی پر کاهی بر می‌دارد دست به دعا بر می‌دارد و می‌گوید خداوند خیرت دهد. هرگز غذایی را دشنام نمی‌داد. چه بسیارند کسانی که به فاخرترین و بهترین غذاها دعوت می‌شوند و می‌گویند: این غذا ایرادی دارد. هرگز غذایی را دشنام نمی‌داد، این از اخلاق والایش بو، هرگز غذایی را ناپسند نمی‌شمرد و آن را نمی‌ستود. مزه‌ای را بد یا خوب نمی‌دانست. دنیا و مافیها او را خشمگین نمی‌کرد.

شخصی به اخلاق رسول الله خوى را آراست، این داستان او است:

شخصی می‌گفت: دوستی دارم که از همه در چشم من بالاتر بود. بالاترین چیز در چشم من این بود که او دنیا را بسیار کم ارزش می‌دید. چیزی را که نمی‌داشت آرزو نمی‌کرد. اگر چیزی را می‌یافت در آن زیاده روی نمی‌نمود. دنیا او را خشمگین نمی‌کرد. هر چه داشت قدر آن را می‌دانست. آن را نابود شدنی می‌دانست. می‌دانست با مرگ تمام می‌شود. می‌دانست دنیا لاشه‌ی مرداری است که فقط سگان دنیا به دنبال آن اند. می‌دانست و می‌گفت: این دنیا جای گذر است نه جای ماندن. منزلگاه اندوه است نه شادی. کسی که آن را بشناسد با آسایش آن شاد نمی‌شود و برای مصیبتی اندوهگین نمی‌شود. خداوند آن را دار آزمایش قرار داده است. آخرت را سرای پاداش نهاده است. آزمایش دنیا را برای بخشش آخرت قرار داده است. بخشش آخرت را در عوض سختی‌های دنیا گذاشته است. می‌گیرد تا ببخشد. آزمایش می‌کند تا پاداش دهد. دنیا و ما فیها او را خشمگین نمی‌کند. هرگز به خاطر خودش خشم نمی‌گیرد. یعنی لذت‌هایش را زیر پا نهاده است. به خاطر خدا خشنود و به خاطر خدا شاد و به خاطر خدا اندوهگین می‌شود. اگر خشم بگیرد روی بر می‌گرداند. یعنی نشانه‌ی خشم او فقط روی گردانی است. افرادی فریاد می‌زنند و دشنام می‌دهند و صدایشان را بالا می‌برند. اگر شاد شود چشم می‌پوشد. انس و الفت ايجاد می‌كرد و تفرقه و جدایی نمی‌انداخت. می‌فرماید کسی که تفرقه اندازد از ما نیست. کسانی که میان شوهر و همسرش تفرقه می‌اندازند. کسانی که میان برادر و برادر اختلاف می‌اندازند. میان شرکا و همسایگان اختلاف می‌اندازد. انس و الفت ایجاد می‌کرد، تفرقه نمی‌انداخت. نزدیک می‌کرد و دوری و نفرت ایجاد نمی‌کرد،. بزرگان هر قومی را اکرام می‌نمود. ارزش مردم را می‌دانست. 

14- حق را حق و باطل را باطل می‌دانست:

پیامبر صلی الله علیه وسلم از یارانش دلجویی می‌نمود. از مردم در باره‌ی خودشان می‌پرسید. در برج عاجی و بدور از اندوه مردم نمی‌زیست. اندوه مردم را به دوش می‌کشید. مشکلاتشان را حل می‌نمود. از بزرگواری‌های انسان این است که اگر مشکلی باشد از آن بپرسد. دلیل آن را می‌جوید. به دنبال حل آن است. نیکی را نیک می‌دانست و آن را درست برمی‌شمرد و بدی را بد می‌دانست و آن را زشت می‌شمرد.. کار نیک را باید نیک دانسته و ارزش گذاری نمایید. انجام دهنده‌ی آن را بستاید. انسان‌هایی هستند که هیچ نمی‌گویند. انسانی بسان تک تیرانداز است که همیشه در پی اشتباهات است. اما انسان کامل اگر کار نیکی ببیند و یا موقعیت اخلاقی مشاهده کند، یا موقعیتی خوب بیند؛ انجام دهنده‌ی آن را می‌ستاید. با رویدادها تعامل می‌کند. از حق عقب نشینی نمی‌کند و از حدود آن فراتر نمی‌رود. گاهی انسان پا را فراتر از حدود می‌گذارد و گاهی در انجام تکالیف خود کوتاهی می‌نماید. 

15- خوش اخلاق و خوش برخورد بود و در مقابل بیگانگان صبور بود:

ایشان صلی الله علیه وسلم میانه رو بود. همنشین وی فکر نمی‌کرد که نزد پیامبر کسی از او بزرگوارتر وجود داشته باشد. این خیلی مهم است. هزاران اصحاب پیرامون او هستند و هر کدام فکر می‌کند ایشان نزدیک‌ترین شخص به او است. چه کسی می‌تواند؟ هر کس نیازی از وی می‌خواهد پاسخ وی را می‌دهد:

" يا رسول الله، لمن هذا الوادي، قال: هو لك، قال: أتهزأ بي؟ قال: لا والله، هو لك, قال: أشهد أنك رسول الله، تعطي عطاء من لا يخشى الفقر "
«ای رسول خدا. این دشت از کیست؟ فرمود: از تو باشد. گفت: مرا مسخره می‌کنی؟ فرمود: نه به خدا، این دشت مال تو باشد. گفت: گواهی می‌دهم تو رسول خدایی. بسان کسی که از ترس فقر واهمه‌ای ندارد؛ می‌بخشی»

(منقول)

ایشان صلی الله علیه وسلم نه درشت خو و نه تند و نه فریاد زن و نه عیب جو بود. کسی که دنبال عیب دیگران است و مچ گیری می‌کند. هر جا عیبی ببیند آن را بازگو می‌نماید. آن را یک کلاغ چهل کلاغ می‌نماید. به تمام مردم تعمیم می‌دهد. از آنچه نمی‌خواهد چشم می‌پوشد. چیزی که نمی‌خواهد را نادیده می‌انگارد. هرگز کسی از وی ناامید نمی‌شود. کسی را نکوهش نمی‌کند. عیب نمی‌گیرد. گناه برای دیگران بد یُمن است. اگر گناهش را بیان کند، از وی غیبت کرده است. اگر عیب جویی کند به گناه او دچار شده است. اگر به گناه او خشنود باشد با او شریک گناه شده است. به ما می‌آموخت اگر کسی را دچار مصیبتی دیدید، خدا را شکر کنید که شما از این مصیبت دور شده اید. تنها در باره‌ی چیزی سخن می‌گفت که امید به پاداش آن داشت.
گاهی در مجلسی حاضر می‌شوید که 90% از سخنان بیهوده و بی معنا و بی فایده است. سخنان لغو و پوچ است. ایشان صلی الله علیه وسلم تنها درباره‌ی چیزی سخن می‌گفت که امید پاداش آن را داشت. به آن چه باعث خنده‌ی یارانش می‌شد می‌خندید و با آنان می‌زیست. کسی که با گروهی همنشین باشد بدون آن که در شادی‌ها و اندوه‌هایشان شریک باشد او از آنان نیست. او ستمکار و مغرور و خودبرتربین است.
ایشان صلی الله علیه وسلم در مشغولیت‌های مردم سهیم بود. در نگرانی‌های مردم و در شادی‌هایشان سهیم بود. در برابر بیگانگان صبور بود. 

" قال: اعدل يا محمد، فقال: ويلك ومن يعدل إذا لم أعدل "
«گفت: ای محمد عدالت پیشه کن. فرمود: وای بر تو اگر من عدالت نورزم که عدالت ورزد»

(احمد در المسند)

بر بیگانگان صبر می‌کرد:

" جاء أعرابي وبال في المسجد، فقام إليه الأصحاب، قال: دعوه، لا تزرموا عليه بوله، فلما انتهى, قال: يا أخا العرب، إن هذا المكان ليس لهذا الذي فعلت، فقال: اللهم ارحمني ومحمداً، ولا ترحم معنا أحداً، قال: يا أخي، لقد حجرت واسعاً "
«اعرابی آمد و در مسجد ادرار کرد. یاران پیامبر به سمت او رفتند. فرمود: ادرار او را بند نیاورید. وقتی تمام شد. فرمود: ای برادر عرب. این مکان جای این کار نیست. گفت: بار خدایا مرا و محمد را ببخش و هیچ کس دیگر را با ما نبخش. فرمود: ای برادر رحمت گسترده‌ی خداوند را محدود کردی »

(بخاری در صحيح)

اخلاق ناب اسلامی از ایمان به خداوند سرچشمه می‌گیرد:

ایمان اخلاق است کسی که اخلاقش از شما بهتر و برتر است، در ایمانش از شما برتر است.

اما بار دیگر می‌گویم: اخلاق ناب اخلاقی است که از ارتباط با خالق هستی بجویید. وقتی با خداوند بخشنده ارتباط دارید، خود بخشنده می‌شوید. وقتی با بردبار ارتباط دارید؛ خود بردبار می‌گردید. وقتی با ذات پرمهر ومحبت ارتباط داشته باشید خود محبوب می‌شوید. وقتی با بخشنده ارتباط داشته باشید خود بخشنده می‌شوید. مکارم اخلاق چنان که در روایت آمده است نزد خداوند است. وقتی خداوند متعال بنده‌ای را دوست داشته باشد اخلاق نیکی به او می‌بخشد. اخلاق ناب تنها از سوی خداوند است. با برخی از مردم برخورد می‌کنیم آنان را دارای اخلاقی می‌بینیم که اخلاق هوشمندان است. اما اخلاق ناب دلیلش تدین حقیقی و ارتباط با خداست. اما اخلاق برخی از مردم بر اساس مصلحت است و اصل آن برتری در زیرکی و تیزهوشی است. اما وقتی منافعشان در خطر باشد تبدیل به هیولا می‌شوند. بنابراین می‌فرماید:

﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾
﴿ خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند﴾

(آل عمران: 179 )

در درس آینده ان شاء الله درباره‌ی شمایل آن حضرت صلی الله علیه وسلم و برخی از جزئیات سیره‌اش در آغاز کار سخن خواهیم گفت. 

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر